سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر اندازه حکمت قوی گردد، شهوت ضعیف شود . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----6073---
بازدید امروز: ----2-----
بازدید دیروز: ----3-----
روشهای نوین آموزشی وخلاقیت

 

نویسنده: صدیقه بخشی
سه شنبه 87/9/12 ساعت 10:48 صبح

کودک ، پس از آن که پا به مدرسه می گذارد ، به عنوان فرزند مشترک خانه و مدرسه تلقی می شود . همان طور که تلاش و هماهنگی والدین در خانه برای موفقیت فرزندان لازم و موثر است ، تلاش و هماهنگی  خانه و مدرسه نیز براید موفقیت همه جانبه ی دانش آموزان لازم و ضروری است . تضاد و عدم سازگاری این دو نهاد باعث می شود نه خواست های والدین تحقق یابد و نه خواست ها و برنامه های مدرسه به جایی برسد .

هماهنگی مدرسه و خانه در مسائل تربیتی و آموزشی از جمله موضوعات مهم در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است . در حالی که دیده می شود به علت عدم مراجعه ی والدین به مخدرسه و یا بی توجهی مسئولان مدرسه در فراخوان اولیاء فعالیتهای تربیتی خانه و مدرسه به تعارض می رسد و برای دانش آموزان ایجاد حیرت و سرگردانی می کند . در صورتی که اگر هماهنگی و تبادل نظر وجود داشته باشد ، بسیاری از مشکلات آموزشی و تربیتی به وجود نخواهد آمد .

" طراحی برای مشارکت اولیای دانش آموزان با مدرسه می تواند بخش جدایی ناپذیر برنامه ریزی آموزشی و مدیریت معلمان باشد ." هر انداره میزان مشارکت و تعامل اولیای خانه و مدرسه برای تامین شرایط مطلوب آموزشی و تربیتی دانش آموزان بیشتر شود و این تعامل در جهت همسویی و هماهنگی پیش برود ، شاهد رشد کمی و کیفی بیشر تربیتی کاراتر و نسلی تربیت یافته تر خواهیم بود.

نتایج تحقیقی نشان می دهد که مشارکت فکری اولیای خانه حتی می تواند مسائل مادی و مالی مدارس را تا حد زیادی حل کند .

فراموش نکنیم که در جامعه ی ما خانوداه بعد از مذهب مهم ترین نهاد اجتماعی است . از طرفی مدرسه نیز به منزله خانه ی دوم دانش آموز است . غفلت از هر یک از این دو نهاد اجتماعی مهم ، خسارات جبران ناپذیری به بار خواهد آورد . بنابراین برای اینکه آینده سازان لایقی داشته باشیم  این دو نهاد باید با یکدیگر در ارتباط و تعامل باشند ؛ زیرا برای تعلیم و تربیت صحیح باید بین هدف ها ، و روش های تربیت وحدت و هماهنگی وجود داشته باشد که این نیز از طریق ارتباط و همسویی خانه و مدرسه میسر است .

" وجود کودک و نوجوان به گلی شباهت دارد که دو باغبان آن را آبیاری می کنند . همان طور که عدم هماهنگی در رسیدگی به یک گلدان موجب پژمردگی گل می شود ، ناهماهنگی والدین و مربیان نیز موجب پژمردگی گل های فطرت کودک می شود .

مردم باید در تعلیم و تربیت فرزندانشان مشارکت و اولیا ی مدرسه نیز باید زمینه ی مشارکت فعال خانواده ها را فراهم کنند و این نیاز به کار فرهنگی دارد .برای این کار باید همه ی عوامل را بسیج کرد . حتی از ائمه جماعت و جمعه ، تلویزیون و تریبون های دیگر بهره جست . به هر میزان که بتوانیم تعلیم و تربیت را باعقاید و باورهای مذهبی مردم همراه کنیم ، استقبال آنان از مشارکت در تعلیم و تربیت افزایش خواهد یافت . مشارکت ، فقط دز بعد اقتصادی خلاصه نمی شود ؛ اولیای خانه باید با اولیای مدرسه هم فکری کنند ، راه حل ارائه دهند و ... . اولیای مدرسه نیز باید اولیای دانش آموزان را درگیر مسائل مدرسه کنند ، از نقطه نظرات آنان بهره ببرند و کلاس های کاربردی و مفید آموزش خانواده دایر کنند تا خانواده ها از تخصص های خود در جهت پیشبرد اهداف آموزشی و پرورشی استفاده کنند

نتیجه ی این پژوهش ها نشان می دهد که از میان عوامل متعدد تاثیرگذار بر موفقیت تحصیلی ، چهار عامل رتبه ی اول را کسب کرده است که از این چهار عامل سه عامل مربوط به خانواده بوده است .

این امر نشان می دهد که تا چه حد آگاهی و آشنایی خانواده ها ، می تواند در پیشرفت تحصیلی و تربیتی فرزندانشان مفید باشد و این ممکن نیست مگر از طریق ارتباط مستمر و متقابل خانه و مدرسه .

چه بجاست والدینی که در ارتباط با مدرسه فعال هستند مورد تشویق و احترام قرار گیرند .

نتایج تحقیقاتی نشان می دهد : مشارکت آن دسته از والدینی بالاتر بوده است که به خاطر زحمات خود توسط معلمان مورد تشویق قرار گرفته اند . در ضمن ، آن دسته ار معلمانی که برای آشنایی والدین با روش های تدریس خود ، جلساتی داشته اند ، مشارکت را افزایش داده اند .

همچنین حفظ احترام والدین هنگام حضور در مدرسه ، ارسال گزارش به موقع از مشکلات درسی دانش آموزان و ارائه یادداشت های روزانه از وضعیت آموزشی آنان موجب مشارکت اولیاء می شود .

 

منبع : رشد معلم – آبان 1385 – شماره 203  - صفحه 30 تا 31 – علی شهری


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: صدیقه بخشی
سه شنبه 87/9/12 ساعت 10:46 صبح

 

در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است و واقعیت های پیچیده ی اقتصادی ، اجتماعی ، محیطی و اخلاقی هر روز بیش از پیش وارد ساختارهای زندگی فردی و اجتماعی می شود تربیت افرادی پرسشگر ، متفکر و منتقد لازم وحتی ضروری به نظر می رسد زیرا هر فردی باید با این واقعیت ها روبه رو شود تا بتواند بر مشکلات این عصر غلبه کند . ولی آیا در مدرسه دانش آموزان ما برای مواجهه با این پیچیدگی ها چیزی یاد می گیرند ؟ آیا آن ها مهارت های عقلانی متناسب با این واقعیت ها را می آموزند .

جواب این سوال ها هر چه باشد وظیفه ی ما معلمان این است که دانش آموزان را به نحواحسن و متناسب با شرایط زمان تربیت کنیم . با توجه به شرایط این دوره تربیت دانش آموزان پرسشگر ، منتقد و متفکر لازم است .

به نظر جانسون تفکر منتقدانه که یکی از ویژگی های اصلی آن پرسشگری است امر دشوار یا مرموزی نیست که فقط کسانی مه تست هوششان در ردیف نابغه هاست و یا تحصیلات دانشگاهی دارند از پس آن برآیند بلکه تفکر و پرسشگری منتقدانه مهارت زندگی و عادت ذهنی است که هر فردی می تواند آن را کسب کند و توسعه دهد . این مهارت باید در مدارس ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان هم آموزش داده شود .

پس ما معلمان می توانیم دانش آموزانی پرسشگر ، متفکر و منتقد تربیت کنیم . اما اگر معلم خود از پرسشگری  بی بهر باشد و به آن اعتقاد نداشته باشد آیا می تواند آن را آموزش دهد یا دیگران را به آن تشویق کند ؟ به یقین می توان گفت ، خیر . پس اولین شرط در تربیت دانش آموزانی پرسشگر و متفکر ، آگاهی از این خصیصه و اعتقاد داشتن به آن است . اگر معلمان متفکر و پرسشگر نباشند دانش آموزان در این زمینه پیشرفت قابل توجهی نخواهند داشت .

در کنار این موارد باید دانش و اطلاعات معلم به روز باشد ; برای مثال وقتی معلم بداند که نظریه های یادگیری شناختی و فراشناختی و ساخت گرایی از پرسشگری و تفکر انتقادی حمایت می کنند و در یادگیری دانش آموز نقش فعالی دارند دیگر به روش سنتی تدریس نمی کند و به دنبال انتقال دانش از طریق کتاب و ... نیست . دیگر از دانش آموزان انتظار ندارد که مطالب را همان گونه که او گفته یا در کتاب ذکر شده است یاد بگیرند و بدمن کم و کاست پس بدهند و به صورت کتابخانه های سیار کوچک دربیایند .

حال که معلم پرسشگر است و اطلاعات به روزی دارد باید روحیه ی پرسشگری را در دانش آموزان تقویت کند . البته دانش آموزان نباید به صورت افراطی و بدون فکر و دلیل فقط به خاطر این که سوالی کرده یاشند ( برای رفع تکلیف ) پرسش ها را مطرح کنند بلکه باید آن ها را آگاه کرد که در هر مساله یا بحثی که مطرح می شود توجه به چند نکته لازم است :

الف . گوش دادن به بحث و شرکت کردن در آن به طور فعالانه ، نه منفعلانه یا از روی بی میلی .

ب. تلاش برای درک و فهم بحث .

بعد از رعایت این مراحل می توانند درباره ی مساله یا بحث مطرح شده سوالات خود را بپرسند . نباید به خود ترس راه داده که سوالشان از سوی جمع یا معلم طرد خواهد شد یا مورد تمسخر قرار خواهد گرفت ، چرا که معلم  قبلا شرایط را برای پرسشگری آماده کرده است ;   مثلا محیط فیزیکی کلاس آماده شده است ، میزها به صورت مناسبی قرار گرفته اند (به صورت U یا دایره ای شکل ) دانش آموزان از بعد روانی احساس امنیت می کنند و به نظر دیگران احترام می گذارند و ... .

بعد از مهیا شدن این شرایط خود دانش آموزان باید به این درک رسیده باشند که نباید تنها به فکر مطرح کردن پرسش باشند بلکه باید از این پرسش ها بهدف و نتیجه ای را هم دنبال کنند . در پرسشگری و نتیجه گیری باید به این موارد نیز توجه کنند :

-          از راه پرسش کردن اطلاعاتی را که برای قضاوت و نتیجه گیری لازم است جمع آوری و گزینش کنند .

-          اطلاعاتی را که از نظر آن ها بی معنا است بیهوده تلقی نکنند و در نتیجه گیری نهایی آن ها را نادیده نگیرند .

-          قضاوت های قبلی را مورد پرسش قرار دهند و دوباره امتحان کنند .

-          به خطاپذیری خود  آگاه باشند . این امر را بپذیرند که هر فرد هر چقدر هم دقت کند ،  گاه دچار اشتباه میشود .

-          به طور موثر و کار آمد اطلاعات را ارزیابی کنند .

-          به طور منتقدانه اطلاعات و منابع آن را ارزیابی کنند و در معرض سوال قرار دهند .

-          اطلاعات را به طور موثر سازمان دهی کنند و به کار برند تا بتوانند به سوالات پاسخ دهند یا مسائل واقعی را حل کنند .

در انتها ذکر این نکته ضروری به نظر می رسد که پرداختن به این مساله در این چند سطر امکان پذیر نیست . پرسشگری و تفکر انتقادی یک فرایند سازمان یافته و روشمند است و تنها با خواندن چند مطلب یا با چند روز تمرین  و به کارگیری پیشنهادهای این مقاله نمی توان پرسشگر و متفکر منتقد شد .

همان گونه که تا کنون کسی بدن تمرین کافی ، رتنیس باز مشهوری نشده است ، هیچ فردی هم بدون تمرین مناسب و به اندازه نمی تواند یک پرسشگر و متفکر منتقد شود . تنها تمرین است که یک مهارت را تبدیل به عادت می کند .

هر کسی هم این توانایی را دارد که یک متفکر منتقد و پرسشگر فرهیخته شود . به امید داشتن چنین دانش آموزانی .

 

 منبع : رشد معلم – دی 1385 – شماره 205  ( صفحه 12 تا 13 )

           نویسنده مجید حبیبی پور

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: صدیقه بخشی
دوشنبه 87/9/11 ساعت 10:56 صبح

لقمان تنها برده ای است که نام آن در قرآن آمده است . او تمام عمر خود را ، برده زیست . هر چند به قول خود او ، همه ی آدم ها ، آزاد به دنیا می آیند . توصیه هایی پراکنده ای که از لقمان به جا مانده است حکایت از روح بلند او و وارستگی بی مانند وی دارد .

آن جا که از قول لقمان به فرزندان توصیه می شود که احترام والدین را نگاه دارند و از توهین به آنان بپرهیزند . لقمان با رفتار و کردار خود ، چیزهای زیادی به ما آموخت .

او در واقع الگویی سالم و محترم برای تمام کسانیست که میل دارند از دیگران درس بیاموزند و خود را از نظر اخلاق و ادب متمایز سازند .

او با اینکه تمام زندگی خود را با بردگی به پایان رساند ولی هیچ گاه خوی بردگی به خود نگرفت و تا آن جا پیش رفت که اربابان وی گاه و بی گاه برای شنیدن حرف های او ارادت به خرج می دادند .

لقمان در مجموع زندگی سختی را پشت سر گذاشت ولی هیچ گاه خوی انسانی خود را کنار نگذاشت . وی همیشه سعی می کرد از هر فرصتی برای آموختن استفاده کند و آموخته های خود را در قالب عمل ( و نه حرف ) به دیگران بیاموزد . از لقمان داستان ها و حکایت های چندانی بر جای نمانده است . با این همه شهرت و احترام لقمان همانند دیگر بزرگان که در تاریخ درخشیده اند ، بر جای مانده است . در اینجا حکایت لطیفی از لقمان نقل می شود .این حکایت برای کسانی است که در تلخ و شیرین زندگی غوطه ورند . نه تلخی های زندگی را تحمل می کنند و نه از شیرینی های زندگی لذت می برند . در هر حال "تلخ و شیرین " هر چیز دو روی سکه ای است که باید تمایل به دیدن آن ها داشته باشیم ، چون هردو جزئی از واقعیت موجود در زندگی اند .

 

ادب لقمان

یک روز ارباب لقمان او را صدا کرد تا به او چیزی بگوید ; ارباب : آمدی لقمان . من خربزه ی شیرینی گرفته ام دوست داشتم اول تو از آن بخوری .

لقمان : سپاسگزارم ولی ترجیح می دهم نخست شما از آن میل کنید .

ارباب : نه ... نه ... من قصد کرده ام اول طعم آن را به نو بچشانم .

لقمان : هر طور اراده ی شماست اگر چنین است حرفی ندارم .

ارباب : بسیارخوب ... این قاچ اول را امتحان کن تا شیرینی آن را دریابی .

لقمان : بله ... شیرین است .

ارباب : و این هم قاچ دوم ... بخور و لذت ببر .

لقمان :متشکرم قربان ...

ارباب : و این هم قاچ سوم .

لقمان : شما بزرگوارید .

ارباب : و این هم قاچ چهارم .

لقمان : بنده نوازی می فرمایید .

 

مدتی بعد . . .

ارباب : واین هم قاچ یازدهم .

... خربزه ، دیگر تمام شد ، حال اگر اجازه بدهی قاچ آخر را من خواهم خورد . به نظر می رسد که خوش مزه باشد

 

****

ارباب آخرین قاچ خربزه را به دهان می برد ولی بلافاصله با ناراحتی و ترش رویی آن را بیرون می اندازد ... اه ... چه خربزه تلخ و زننده ای ! ای لقمان چرا به من نگفتی خربزه خراب است و طعم آن کاهنده جان !

لقمان با ادب و احترام پاسخ می دهد : قربان ! من سال ها در خانه ی شمااز انواع نعمت ها برخوردار بوده ام . از چرب و شیرین ،مرا اطعام نموده اید و اکنون شرط بزرگواری نیست در مقابل آن همه شیرینی ، به خاطر یک تلخی کوچک زبان بازگشایم و بنای ایراد و گله را بگذارم . الطاف شما به قدری زیادند که اجازه ی همچون جسارتی را به من نمی دهند . من تلخی های این خربزه را هم چنان شیرین می دانم .

 

 

 منبع : رشد معلم – شماره چهاردهم – نیمه دوم فروردین 1387 -  مجید خانچی ( برگرفته از دفتر سوم مثنوی مولوی )


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: صدیقه بخشی
یکشنبه 87/9/10 ساعت 11:3 صبح

انگیزش ، هنگامی بیشترین اثر را دارد که خودجوش باشد . خودانگیختگی دانش آموزان نیز زمانی به موفقیت ختم می شود که بزرگ سالان ، جو انگیزشی مثبتی را برای آنان بوجود آورند .

 

حفظ انگیزش و اشتیاق دانش آموزان نسبت به یادگیری ، هنوز روشی قدرتمند برای ایجاد مدرسه ی امن و دل پذیر است . دانش آموزان خودانگیخته ، نسبت به یادگیری و محیط یادگیری شان (مدرسه ) احساس مالکیت پیدا می کنند . بهترین انگیزش از طریق خودانگیختگی ایجاد می شود نه از طریق تنبیه ، تهدید و رشوه دادن .

راه های متعددی وجود دارد که بزرگسالان می توانند از طریق آن انگیزش دانش آموزان را نسبت به یادگیری حفظ کنند . این فنون هم در خانه و هم در مدرسه موثرند و عبارتند از :

 

حفظ نگرش مثبت نسبت به مدرسه

تعجب آور این است که چگونه بزرگ سالان ، پیام های داری جنبه ی منفی نسبت به مدرسه و تکالیف یادگیری را به دانش آموزان منتقل می کنند . به هنگام گفت و گو با دانش آموزان ، به این نکته توجه داشته باشید ، سخنانی که به آنان درباره ی مدرسه و یادگیری می گویید ، سخنانی نباشد که به جای ایجاد رضایت و اشتیاق در آن ها منجر به دل سردی و ناراحتی شان از تحصیل شود .

 

محاصره ی دانش آموز با محرک های انگیزشی

در مدرسه به طور مکرر و فراوان از محرک های تاییدی ، پوستر و تابلو هایی که موفقیت دانش آموزان را نشان می دهد ، عبارات و بیاناتی که در تایید تکالیف و فعالیت های تحصیلی باشد ، استفاده کنید .

 

الگوی انگیزشی

رفتار بزرگسالان به عنوان الگوی انگیزشی برای ایجاد انگیزش تحصیلی در فرزندانشان ، دارای اهمیت است . از طریق همین الگوسازی است که می توان رفتارهای تحصیلی موردنظر را به دانش آموزان منتقل کرد . در آموزش فرزندانتان ، به طور فعال شرکت کنید . در انجام تکالیف به آنان کمک نمایید و به مدرسه شان رفته و با اولیای مدرسه درباره ی وضعیت تحصیلی آنان گفت و گو کنید . در انجام تکالیف آموزشی ، شرکت فعالانه داشته باشید.

 

 تقدیر از سعی و تلاش دانش آموزان

موفقیت دانش آموزان می تواند ناشی از توانایی هوشی آنان باشد . به بیانی دیگر ، برای القای خودانگیختگی، ضرورت دارد که تلاش های دانش آموزان را حتی بیش تر از دست آوردهای شان مورد تمجید و تشویق قرار دهید .

 

تشویق کلامی بزرگ سالان بهترین پاداش برای دانش آموزان

هنگامی که بزرگ سالی ، دانش آموز را مورد تشویق قرار می دهد ، بهترین پاداش در مقابل کارهایش محسوب می شود ; زیرا تشویق کلامی بهتر از هر نوع پاداش مالی یا امتیاز است .

 

تشویق دانش آموزان در ارتباط با رفتارهای بنیادی مربوط به مدرسه

بزرگ سالان اغلب فراموش می کنند که رفتن به مدرسه برای دانش آموزان به عنوان رفتاری چالش انگیز تلقی می شود . این چالش ، هنگامی شکل می گیرد که دانش آموز برای اولین بار می خواهد به مدرسه برود ; زیرا مدرسه محیطی است که قوانین و مقررات رسمی را به گونه ای به آنان ارائه می کند که تا کنون در زندگی تجربه نکرده اند .

 

منبع : رشد معلم – شماره چهاردهم – نیمه دوم فروردین 1387 – نوشته ی جان . ای . مایر  -

ترجمه احمد شریفان و مصطفی زینلی


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: صدیقه بخشی
یکشنبه 87/9/10 ساعت 10:36 صبح

با فکرکردن به باهوش ترین افرادی که می شناسید ، احتمالا چند خصیصه ی بارزشان را به یاد می آورید .

به احتمال زیاد این افراد با کمترین تلاش ، بالاترین نمره ها را در مدرسه می گرفتند . اکنون شغل های خوبی دارند ولی در ایجاد ارتباط با همکارانشان موفق نیستند و با اینکه دوستان زیادی دارند ، روابط جدی شخصی شان اندک است . حالا به چند نفر از موفق ترین افراد در زندگی تان فکرکنید و به ویژگی های مشترکی که با یکدیگر دارند ; بی شک ، دایره ی دوستان این افراد بزرگ و متنوع است ، ارتباطات شخصی شان قوی و زندگی خانوادگی شان مملو از افتخار و کامیابی است ، نسبت به دیگران حتی نسبت به کسانی که تازه ملاقات می کنند علاقه نشان می دهند و رضایت بیشتری از شغلشان دارند ، احترام همسالانشان را برمی انگیزند و در برابر انجام دادن مسئولیت شغلیشان امتیاز و ترفیع می گیرند ، عواطفشان بدون ریاکاری و احساسشان بدون نخوت و اعتماد به نفسشان عاری از هر خودنمایی است .

تفاوت بین این دوگروه ، تفاوت میزان “ IQ”  یا ضریب هوشی و چیزی است که “ EI “ یا هوش هیجانی نامیده می شود .

هوش هیجانی شیوه ای پذیرفته شده برای ارزیابی موفقیت فرد است ; شیوه ای که امروزه در آمریکا رو به گسترش است . به طور خلاصه باید گفت که تفاوت بین معلومات کتابی و مهارت در زندگی روزمره و ارتباطات افراد ، در واقع همان تفاوت بین IQ یا ضریب هوشی و EI   یا هوش هیجانی آن هاست .

از اواسط سالهای 1980 مطالعات روزافزونی در این مورد انجام شده است که هیجانات ما و واکنش بعدی ما نسبت به آن ها ، چه مقدار در سلامت عمومی و موفقیت ما در زندگی نقش دارند و بویژه در سال های اخیر این مطالعات به شدت مورد توجه قرار گرفته است . در واقع مطالعات وسیعی انجام شده است تا نشان دهد ضریب هوشی بالا به تنهایی شرط موفقیت نیست .

دکتر ریچارد بویاتسیز ، استاد دانشکده مدیریت ودرهد در دانشگاه کلیولند ، هوش هیجانی را مجموعه ای از شایستگی ها و توانایی ها میداند که ما را قادر می سازد تا " کنترل خود را به دست گیریم و در مورد دیگران نیز آگاه باشیم " . به بیان ساده ، هوش هیجانی استفاده ی هوشمندانه از هیجانات است و در زمینه ی حرفه ای به این معناست که احساسات و ارزش های خود را نادیده نگیریم و تاثیرشان را بررفتارمان بشناسیم دکتر بویاتسیز می گوید برای پی بردن به شدت میزان هوش هیجانی ، باید توجه کنیم که چقدر " نسبت به دیگران دل سوز و حساس هستیم و همیشه در نظر داشته باشیم که بالاترین درجه ی هم دلی ، درک افرادی است که مثل ما نیستند " .

ضریب هوشی ما حتی با روند بلوغمان نسبتا ثابت می ماند ، ولی هوش هیجانی می تواند قوی تر شود .

دکتر بویاتسیز می گوید : " بسیاری از مدیران به آن چیزی که می دانند ، بهتر است ، عمل نمی کنند و به این علت شکست می خورند.

وی همچنین اضافه می کند : " با اینکه برای کودکان ، در سال های کودکی قوی تر کردن هوش هیجانی کار ساده تری است ، حتی بزرگسالان هم می توانند هوش هیجانی خود را بپرورانند . به عنوان یک بزرگسال شکوفا کردن توانایی های شناختی مشکل است اما شما در هر سن و هر مرحله ای از زندگی می توانید هوش هیجانی خود را پرورش دهید و طبیعتا بهتر است که هر چه زودتر شروع کنید ."

 

 

 

 

منبع : مجله رشد معلم – شماره ی چهاردهم – نیمه دوم فروردین 1387 _ پریا فروهر


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تعامل خانواده و مدرسه ، جاده ای دوسویه
    چگونه دانش آموزانی پرسشگر تربیت کنیم ؟
    حکایتی برای کلاس
    ایجاد مدرسه سالم
    ظهور هوش هیجانی

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •